ღ♥ღ LoVe iS ...ღ♥ღ

ღ♥ღگیتاریست عاشقღ♥ღ

ღ♥ღ LoVe iS ...ღ♥ღ

ღ♥ღگیتاریست عاشقღ♥ღ

سر دسته برنامه ریزان انقلاب مخملی دستگیر شد

مخمل بازیگر اسبق تلویزیون (عکس فوق) و عامل اصلی انقلاب مخملی دستگیر شد. گفتنیست که فرد مذکور تا کنون به ارتباط با مزدوران و دشمنان بیگانه (از جمله فردی با نام مستعار مراد از یکی از کشورهای همسایه و فرد دیگری با هویت جعلی هاپوکومار که فارسی را با لهجه انگلیسی-هندی صحبت می کند) اعتراف کرده است. گفته می شود نام برده در اعترافات داوطلبانه خود که به زودی از شبکه دوم صداوسیمای جمهوری اسلامی پخش خواهد شد اقرار نموده است که قصد تعرض به جوجه بسیجی های اصولگرای کشورمان را در ذهن فریب خورده اش می پرورانده 
 

"عشق واقعی هیچوقت نمی میره"

 

یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید :چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟
پسر : دلیلشو نمیدونم ...اما واقعا"‌دوست دارم
دختر : تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی... پس چطور دوستم داری؟چطور میتونی بگی عاشقمی؟
پسر : من جدا"دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم
دختر : ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی
پسر : باشه.. باشه!!! میگم... چون تو خوشگلی،
صدات گرم و خواستنیه،
همیشه بهم اهمیت میدی،
دوست داشتنی هستی،
با ملاحظه هستی،
بخاطر لبخندت،

دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت
پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حال میتونی حرف بزنی؟نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم
اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم
اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره
عشق دلیل میخواد؟نه!معلومه که نه!!
پس من هنوز هم عاشقتم
عشق واقعی هیچوقت نمی میره
این هوسه که کمتر و کمتر میشه و از بین میره
"عشق خام و ناقص میگه:"من دوست دارم چون بهت نیاز دارم"
ولی عشق کامل و پخته میگه:"بهت نیاز دارم چون دوست دارم"

"سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حکم می کنه که چه شخصی در قلبت بمونه

مولکول عشق !

وقتی عاشق می شویم به نظر می رسد مغز ما طبیعی فعالیت نمی کند . کف دستانمان عرق می کند ، نفسهایمان بند می آید ، به درستی نمی توانیم فکر کنیم و احساسی شبیه به اینکه پروانه ای در دلمان پر میزند به مادست می دهد.


با این همه این احساس شگفت انگیز است . جرقه آن می تواند با چیزی به سادگی دیدن چشم ها ، لمس کردن دست ها،شنیدن موسیقی یا خواندن کتابی به وجود آید.
عامل ایجاد این تحریک، مولکول کوچکی موسوم به فنیل اتیل آمین است.این مولکول همراه با دوپامین و نوراپی نفرین میتواند یک حس نا معلوم ولی شادی آفرینی را که منجر به علاقه سیر ناپذیری می شود ایجاد کند.ولی متاسفانه در اینجا محدودیت هایی به خاطر برخی بمباران انتقال دهنده های عصبی ناشی از برخی پاسخ دهنده های کسل کننده وجود دارد.

فنیل اتیل آمین ماده ای شیمیایی طبیعی شبیه آمفتامین و دوپامین است که تجربه عالی عشق را برای ما فراهم می کند.

چیزی که توصیف عشق را مشکل می کند تلنگرهای اولیه آن در قشر جلوی مغزاست که انسان را قادر می سازد لذت بودن با شخصی خاص را ، حتی اگر تا آن زمان بک بار بیشتر او را ملاقات نکرده باشد ، برای خود پیش بینی کند. اگر این تلنگرها به اندازه کافی قوی باشند به آن ((حافظه آینده)) گویند که درگیر پاسخ به جنگ و گریزهای قدیمی قسمت جلوی مغز و مسئول رفتارهای ناخواسته ای چون لکنت زبان، عیاشی،لودگی و خنده های بلند به لطیفه های دیگران خواهد بود.اندورفینها که ساختاری شبیه به مرفین دارند بیشتر به ماده ای که می تواند در انسان احساس خوشی و شعف ایجاد کند شناخته شده اند. این مواد به عشاق ، آرامش مشابهی می بخشد ولی نه در همان لحظات اول. اندورفینها در مراحل اولیه جذب با تحریک تک یاخته های خاصی در مغز میانی به شکل کاتالیزگر عمل کرده و آمفتامین های طبیعی قوی یعنی دوپامین و فنیل اتیل آمین را تحریک می کنند .آنها با فرمانهای خود در مغز فکر و خیال ها را طراحی می کنند ، هر فکرو خیالی را !!!!

سریعترین راه دریافت عشق !

ارزشت را با مقایسه کردن خود با دیگران پایین نیاور, زیرا همه ما با یکدیگر متفاوتیم.
اهداف و آرزوهایت را با توجه به آن چه که دیگران با اهمیت تصور می کنند, تعیین نکن, زیرا فقط تو می دانی که
چه چیزی برایت بهترین است.
با زندگی کردن در گذشته یا اینده زیستن در زمان حال را از دست نده. حتی اگر یک روز در زمان حال زندگی کنی,
همه روزهای عمرت را زیسته ای.
هنگامی که هنوز چیزی برای بخشیدن داری , هرگز ناامید نشو.
هیچ چیز واقعا به پایان نمی رسد تا لحظه ای که خودت دست از تلاش برداری از مواجه شدن با خطرات نترس, زیرا
بدین ترتیب فرصت می یابی که بیاموزی چقدر باید شجاع باشی.
با گفتن این که: یافتن عشق غیر ممکن است مانع ورود عشق به زندگی خود نشو.
::::::::::::::سریعترین راه دریافت عشق , بخشیدن آن به دیگران است.
::::::::::::::سریعترین راه از دست دادن آن محکم نگاه داشتن آن است.
رویا های خود را رها نکن. بدون رویا بودن یعنی بدون امید بودن و ناامیدی یعنی این که هیچ هدفی نداری.
زندگی یک مسابقه نیست , بلکه سفری است که هر قدم از مسیر آن را باید لمس کرد و چشید

نامه عاشقانه امام خمینی به همسرش خدیجه

«تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که مبتلای به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم گردیدم متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آینه قلبم منقوش است. عزیزم، امیدوارم خداوند شما را به سلامت و خوشی در پناه خودش حفظ کند. [حال] من با هر شدتی باشد می‌گذرد ولی به حمدالله تاکنون هرچه پیش آمد خوش بوده و الان در شهر زیبای بیروت هستم. حقیقتا جای شما خالی است. فقط برای تماشای شهر و دریا خیلی منظره خوش دارد. صد حیف که محبوب عزیزم همراهم نیست که این منظره عالی به دل بچسبد... ایام عمر و عزت مستدام. تصدقت. قربانت؛ روح‌الله.»

گرچه خانم خدیجه ثقفی؛ بانو قدس ایران، همسر گرامی امام خمینی در همان ایام فروردین‌ماه 1312 هجری شمسی نامه عاشقانه حضرت روح‌الله رهبر آینده انقلاب اسلامی ایران را از فرط شرم و حیای ایرانی و اسلامی پاره کرده، اما چند سال پیش این نامه از همه جا سردرآورده و نه فقط در صحیفه امام که در مطبوعات و حتی رادیو و تلویزیون خوانده شد.

عاشقانه‌ترین نامه‌ای که از یک فقیه، مجتهد، مرجع تقلید شیعه و رهبر فرهمند ایران طی بیش از یک دهه بر جای مانده و  در میان روحانیان بی‌نظیر است.

 

به نقل از هفته نامه شهروند

چرا آقایون زودتر از خانم ها می میرند؟

این سوالی است که برای قرن های متمادی بی پـاسـخ مـانـده اسـت... اما حالا ما می خواهیم پاسخ آنرا به شما بدهیم:



-اگر خانمتان را بر بالای یک سکو بگذارید و از او در مقابل موش ها محافظت کنید...شما یک مرد هستید.
-اگر در خانه بمانید و کارهای خانه را انجام بدهید...شما یک مرد لوس و مامانی هستید

-اگر به شدت کار کنید...برای او اهمیت قائل نیستید که برایش وقت صرف نمی کنید
-اگر به اندازه کافی کار نکنید...مفت خوری هستید که به درد هیچ چیز نمی خورید

-اگر او یک کار ملال آور با حقوق پایین داشته باشد...شما قصد بهره کشی اقتصادی از او را دارید
-اگر شما یک کار ملال آور با حقوق پایین داشته باشید...بهتر است تنبلی را کنار بگذارید و کار مناسب تری پیدا کنید

-اگر شما شغل بهتری گرفتید...پارتی بازی شده
-اگر او شغل بهتری بگیرد...به خاطر توانایی های بالایش بوده

-اگر به او بگویید که چقدر زیباست...این نشان دهنده خواست های جنسی شماست
-اگر سکوت کنید و چیزی نگویید...این بی اهمیتی شما را نسبت به او می رساند

-اگر گریه کنید...آدم بی عرضه ای هستید
-اگر گریه نکنید...بی احساس و بی عاطفه هستید

-اگر بدون مشورت با او تصمیم بگیرید...شما یک متعصب خودخواه هستید
-اگر او بدون مشورت با شما تصمیم بگیرد...یک خانم لیبرال و آزادمنش است

-اگر از او خواهش کنید که به خاطر شما کاری را که دوست ندارد انجام دهد...این امر سلطه جویی و دیکتاتور بودن شما را می رساند
-اگر او از شما یک چنین درخواستی داشته باشد...انجام آن لطف و مرحمت شما را می رساند

-اگر از هیکل و اندام زیبایشان تعریف کنید...منحرف هستید
-اگر تعریف نکنید...شما را هم جنس باز تلقی می کنند

-اگر از آنها بخواهید که موهای پایشان را تمیز کنند و هیکل خود را روی فرم نگه دارند... شما یک مرد شهوتران هستید
-اگر نخواهید...شما اصلا رمانتیک نیستید

-اگر به خودتان برسید...خودبین و از خودراضی هستید
-اگر این کار را انجام ندهید...یک فرد ژولیده و نا مرتب هستید

-اگر برای او گل بخرید... این کار را برای دستیابی به چیزهای دیگر انجام داده اید
-اگر نخرید...احساسات او را درک نمی کنید

-اگر به پیشرفت های خود افتخار کنید...انسان جاه طلبی هستید
-اگر این کار را نکنید...اصلا بلندپرواز نیستید

-اگر او سر درد داشته باشد...خسته است
-اگر شما سر درد داشته باشید...می خواهید به او بفهمانید که دیگر دوستش ندارید

-اگر او را زیاد بخواهید...شهوتران هستید
-اگر نخواهید...پس حتما پای یک خانم دیگر در میان است


در نهایت...مردها زودتر می میرند چون خودشان اینطور می خواهند! !

اگه دو تا مرد طالب یه زن باشند

توی ژاپن:

جوان اولی از عشق جوان دومی نسبت به دختر محبوبش متاثر میشه و خودکشی می کنه. جوان دومی هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگین میشه که خودکشی می کنه بعدش برای دختر ژاپنی هم چاره ای جز خودکشی نیست.

 

توی اسپانیا:

مرد اولی توی دوئل، مرد دومی رو از پای در میاره و با زن محبوبش به آمریکای جنوبی فرار می کنن.



توی انگلستان:

دو تا عاشق با کمال خونسردی حل قضیه رو به یه شرط بندی توی مسابقۀ اسب سواری موکول می کنن اسب هر کدوم برنده شد، معشوق مال اون میشه.



توی فرانسه:

خیلی کم کار به جاهای باریک می کشه دو تا مرد با همدیگه توافق می کنن که خانم مدتی مال اولی و مدتی مال دومی باشه.



توی استرالیا:

دو تا مرد بر سر ازدواج با معشوق مشترک سالها مشاجره می کنن این مشاجره اونقدر طول می کشه تا یکی از طرفین پیر بشه و بمیره، یا از یه مرضی بمیره اونوقت اونکه زنده مونده با خیال راحت به مقصودش می رسه.



توی قفقاز:

جوان اولی دختر محبوب رو بر می داره و فرار می کنه دومی هم دختر رو از چنگ اولی می دزده و پا به فرار می ذاره باز اولی همین کار رو می کنه و این ماجرا دائماً تکرار میشه.



توی نروژ:

معشوقۀ دو مرد برای اینکه به جدال و دعوای اونها خاتمه بده خودشو از بالای ساختمون مرتفعی میندازه پایین و غائله ختم میشه.



توی آفریقا:

قضیه خیلی ساده است و جای اختلاف نیست. دو تا مرد، زنی رو که می خوان عقد می کنن و علاوه بر اون، بیست تا زن دیگه هم می گیرن.



توی مکزیک:

کار به زد و خورد خونینی می کشه و یکی از طرفین کشته میشه ولی بعدش اونکه رقیبش رو کشته از دختر مورد نظر دلسرد میشه و دخترک بی شوهر می مونه.



توی آمریکا:
حل قضیه بستگی به زن داره و هر کس رو انتخاب کرد با اون ازدواج می کنه.



توی ایران:
فقط پول موضوع رو حل می کنه پدر و مادر دختر می شینن با همدیگه مشورت می کنن و خواستگاری که پولدار تر و گردن کلفت تره رو انتخاب می کنن. عاشق شکست خورده اگه توی عشقش جدی باشه یا باید خودشو بکشه یا رقیب رو از میدون به در کنه یا افسردگی می گیره

عاشقانه ها

تنهایی

تنهایی من، همان انتظارم است

و انتظارم، همان عشق!

و عشق تنها بهانه ی بودنم!

بی بهانه ام نکن!




بعد از رفتن تو

چقدر غریب شده ام میان این همه آشنا…

چند روزی است حجم تنهایی را بر روی قاب آبی دلم نقاشی می کنم

نه

قلم در دست من نیست

من نقاش این تنهایی نیستم

این خاطرات شب چشمانت است که

قلم در دست گرفته..

و به حرمت شبهای تلخ من

بعد از رفتن تو

حجم تنهایی را بر قاب دلم نقاشی می کند

 

 



جز تو

دلتنگی حس غریبی است

که فقط در دل رخنه میکند ، دلتنگی آرایه ادبی سینه است ،

دلتنگی را میتوان در شب احساس

کرد وقتی که همه جا تاریک است، وقتی که کسی جز

خودمان درخیابان خلوت دل قدم نمی زند

و پِی چیزی و گم کرده ای می گردیم و آن گم کرده کسی و چیزی نیست

جز تو...

 

 



آخرین لحظه دیدار

در اخرین لحظه دیدار به
چشمانت نگاه کردم و
گفتم بدان اسمان قلبم
با تو یا بی تو بهاریست
همان لبخندی که توان را
از من می ربود بر لبانت
زینت بست.
و به ارامی از من فاصله
گرفتی بی هیچ کلامی.
من خاموش به تو نگاه می کردم
و در دل با خود می گفتم :ای کاش این قامت
نحیف لحظه ای فقط لحظه ای می اندیشید که
اسمان بهاری یعنی ابر
باران رعد وبرق و طوفان
ناگهانی
و این جمله ،جمله ای
بود بدتر از هر خواهش
برای ماندن و تمنایی
بود برای با او بودن.

 

 کاش



چشمام و می بندم و تو رو تو ذهنم تصور می کنم٬ تصور می کنم که دوباره

پیشم اومدی٬ دستت و تو دستم گذاشتی و برای همیشه مال من شدی تا ابد.

کاش لا عقل برای یک بار هم که شده حرف دلتو می زدی. می گفتی دوستم داری و

تا آخرش با هامی.

کاشکی ...

کاش از دستت نمیدادم

کاش یه جای کوچولو تو اون قلب کوچولوت داشتم...

ولی حیف که همه ی اینا رویا ی منه. رویایی که خودم در ذهنم پروراندم.

هنوز هم منتظرم و هیچ وقت ناامید نمیشم حتی در واپسین لحظات زندگی ام

 

 


هیچ گاه چشمهایی را که عاشقانه میپرستم ندیدم اما میدانم چشمهایش به مهربانی دریا و به وسعت دشت شقایق است و این برای من کافی است که بدانم عمق چشمانش به ژرفای اقیانوس است و مثل دشت آرام است. من رنگ چشمانش را برای چه میخواهم بدانم وقتی نگاهش پر از عشق است وقتی در عمیقترین نقطه چشمانش می شود دریا را پیدا کرد و در ساحل چشمانش به آرامش رسید. رنگ چشمش مهم نیست وقتی در کنارش به آرامش خیال میرسی و میخواهی تمام دنیا در یک لحظه نگاه او تمام شود. هیچ چیز مهم نیست وقتی ایثار و عشق در نگاه او معنا پیدا کند. یک نگاه برایت تمام دنیا میشود. باور میکنی؟

 



نوشتن

نه از دریا و قایق می نویسم

نه از زخم شقایق می نویسم

به یاد لحظه های با تو بودن

به یاد آن دقایق می نویسم

 

 

برگرد
 
برگرد....

به هم که می رسیم سه نفریم. من و تو و بوسه.
از هم که جدا می شویم چهار نفریم : تو و تنهایی و من و عذاب...!
من از قصه ی زندگی ام نمی ترسم . من از بی تو بودن , به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم.
ای بهار زندگی ام! اکنون که قلبم مالامال از غم زندگیست , اکنون که پاهایم توان راه رفتن ندارد , برگرد!!
باز هم به من ببخش احساس جاودانه دوست داشتن را . باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا.
بگذار در آغوشت آرامش بدست آورم.!!!
بدان که قلب من شکسته! بدان که روحم از همه دردها خسته شده است!
این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه مرا ترک خواهد کرد!
کجا نوشته اند؟؟؟

در توالی سکوت تو

در تداوم نبودنت

رد پای آشنایی از صدای تو

در میان حجم خاطرم

هنوز زنده است

هنوز می تپد

و باورش نمی شود

که نیستی

که رفته ای

کجا نوشته اند عشق

این چنین میان مرز سایه هاست ؟

این چنین پر از هجوم فاصله

در تقابل میان آب و تشنگی

تقابل میان درد و زندگی ؟

کجا نوشته اند ؟
 

 

 

بدون تو....
 
 
خیابان در تنهایی خود غرق است
و نگاه منتظرش بر رهگذریست
که نادانی به او جرأت داده است
تا بر سنگفرش صبورانه قدم بگذارد
خانه در تنهایی خود غرق است
و حضور ره نوردی را می نگرد
که گامهایش لحظه ای
سکوت سنگین خانه را شکسته است
آسمان در تنهایی خود غرق است
و گذار پرنده ای را می خواهد
که بال افشان آغوش فروبسته او را بگشاید
و من در تنهایی خودم غرقم و به روزی می اندیشم
که دیگر نباشم

 

 جمله آخر



خدا زمین را مدور آفرید تا به انسان بگوید همان لحظه ای که تصور میکنی به آخر دنیا رسیده ای ،درست در نقطه آغاز هستی



باور عشق

چطوری میفهمی که الان در سال 2009 هستی؟

1 یهو نگاه میکنی می بینی خانوادت که 3 نفر بیشتر نیستن 5 خط موبایل دارن 

۲- واسه همکارت ایمیل میفرستی،در حالیکه میز بغل دستی تو نشسته

3- رابطت با اقوام و دوستانی که ایمیل ندارن کمتر و کمتر میشه تا به حد صفر برسه

4 - ماشینت رو جلوی در خونه پارک میکنی بعدش با موبایلت زنگ میزنی خونه که بیان کمک چیزایی رو که خریدی ببرن داخل

5 - هر آگهی تلویزیونی یه آدرس اینترنتی هم داره  

6 - وقتی خونه رو بدون موبایلت ترک میکنی،استرس همه وجودت رو میگیره و با سرعت برمیگردی که موبایلت رو برداری، بدون توجه به اینکه 20-30 سال از عمرت رو بدون موبایل گذروندی

8 - صبحها قبل از خوردن صبحونه اولین کاری که میکنی سر زدن به اینترنت و چک کردن ایمیله

9 - الان در حالیکه این مطلب رو میخونی،سرت رو تکون میدی و لبخند میزنی

10 - اینقدر سرگرم خوندن این مطلب بودی که حتی متوجه نشدی این لیست شماره 7 نداره

11 - الان دوباره برگشتی بالا که چک کنی شماره 7 رو داشته یا نه  

12 - و من مطمئنم که اگه دوباره برگردی بالاحتماً شماره 7 رو پیداش میکنی،بخاطر اینکه خوب بهش توجه نکردی

13- دوباره برمیگردی بالا ولی شماره 7 رو پیدا نمیکنی،خوب من شوخی کردم ولی نشون میده که تو به خودت هم اعتماد نداری و هرچی بقیه میگن باور میکنی. سال 2009 خوش بگذره

آیا شیطان وجود دارد؟

استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به یک چالش ذهنی کشاند

- آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"

استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"

شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"

استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"

استاد پاسخ داد: "البته"


شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.

مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"

شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکی هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."

در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟"

زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم...... او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."

و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکی که در نبود نور می آید.

نام مرد جوان یا آن شاگرد تیز هوش کسی نبود جز ، آلبرت انیشتن !

اطلاعاتی درباره نام برخی محله های تهران

اطلاعاتی درباره نام برخی محله های تهران و چرا به این نام ها معروف شده اند  

 

با استفاده از منابعی چون کتاب اول و ویکی پدیا و دیگر منابع در وب اطلاعاتی درباره نام برخی محله های تهران اطلاعاتی گردآوری شده که در ادامه می خوانید:



سید خندان
سید خندان نام ایستگاه اتوبوسی در جاده قدیم شمیران بوده است.
سیدخندان پیرمردی دانا بوده که پیش گویی های او زبانزد مردم در سی یا چهل سال پیش بوده است.
دلیل نامگذاری این منطقه نیز احترام به این پیرمرد بوده است.



فرمانیهدر گذشته املاک زمین های این منطقه متعلق به کامران میرزا نایب السلطنه بوده و بعد از مرگ وی به عبدالحسین میرزا فرمانفرما فروخته شده است.


فرحزاد
این منطقه به دلیل آب و هوای فرح انگیزش به همین نام معروف شده است.



شهرک غرب
دلیل اینکه این محله به نام شهرک غرب معروف شد ساخت مجتمع های مسکونی این منطقه با طراحی و معماری مهندسان آمریکایی
و به مانند مجتمع های مسکونی آمریکایی بوده و در گذشته نیز محل اسکان بسیاری از خارجیها بوده است.



آجودانیه
آجودانیه در شرق نیاوران قرار دارد و تا اقدسیه ادامه پیدا می کند.
آجودانیه متعلق به رضاخان اقبال السلطنه وزیر قورخانه ناصرالدین شاه بوده، او ابتدا آجودان مخصوص شاه بوده است.



اقدسیهنام قبلی اقدسیه (تا قبل از ۱۲۹۰ قمری) حصار ملا بوده است.
ناصرالدین شاه زمین های آنجا را به باغ تبدیل و برای یکی از همسران خود به نام امینه اقدس (اقدس الدوله) کاخی ساخت و به همین دلیل این منطقه به اقدسیه معروف شد.


جمارانزمین های جماران متعلق به سید محمد باقر جمارانی از روحانیان معروف در زمان ناصر الدین شاه بوده است.
برخی از اهالی معتقدند که در کوه های این محله از قدیم مار فراوان بوده و مارگیران برای گرفتن مار به این ده می آمدند
و دلیل نامگذاری این منطقه نیز همین بوده است و عده ای هم معتقدند که جمر و کمر به معنی سنگ بزرگ است
و چون از این مکان سنگ های بزرگ به دست می آمده است، آنجا را جمران، یعنی محل به دست آمدن جمر نامیده اند.


پل رومی
پل رومی در واقع پل کوچکی بوده که دو سفارت روسیه و ترکیه را به هم متصل می کرده است. عده ای هم معتقدند که نام پل از مولانا جلال الدین رومی گرفته شده است.



جوادیه در جنوب تهرانبسیاری از زمین های جوادیه متعلق به آقای فرد دانش بوده است که اهالی محل به او جواد آقا بزرگ لقب داده بودند.
مسجد جامعی نیز توسط جواد آقا بزرگ در این منطقه بنا نهاده شده است که به نام مسجد فرد دانش هم معروف است.



داودیه بین میرداماد و ظفر
میرزا آقاخان نوری صدر اعظم این اراضی را برای پسرش، میرزا داودخان، خرید و آن را توسعه داد.
این منطقه در ابتدا ارغوانیه نام داشت و بعدها به دلیل ذکر شده داودیه نام گرفت.



درکه
اگر چه هنوز دلیل اصلی نامگذاری این محل مشخص نیست اما برخی آن را مرتبط به نوعی کفش برای حرکت در برف که در این منطقه استفاده می شده و به زبان اصلی «درگ» نامیده می شده است دانسته اند.



دزاشیب در نزدیکی تجریش
روایت شده است که قلعه بزرگی در این منطقه به نام « آشِب » وجود داشته است
و در گذشته نیز به این منطقه دزآشوب و دزج سفلی و در لهجه محلی ددرشو می گفتند.



زرگندهاحتمالا دلیل نامگذاری این محل کشف سکه ها و اشیاء قیمتی در این محل بوده است.
در گذشته این منطقه ییلاق کارکنان روسیه بوده است.



قلهککلمه قلهک از دو کلمه “قله” و “ک” تشکیل شده است که قله معرب کلمه کله، مخفف کلات به معنای قلعه است.
عقیده اهالی بر این است که به دلیل اهمیت آبادی قلهک که سه راه گذرگاه های لشگرک، ونک و شمیران بوده است،
به آن( قله- هک) گفته شده است.


کامرانیهزمین های این منطقه ابتدا به میرزا سعیدخان، وزیر امور خارجه تعلق داشت،
و سپس کامران میرزا پسربزرگ ناصرالدین شاه، با خرید زمین های حصاربوعلی، جماران و نیاوران، اهالی منطقه را مجبور به ترک زمین ها کرد و سپس آن جا را کامرانیه نامید.


محمودیه بین پارک وی و تجریش یا ولیعصر تا ولنجک
در این منطقه باغی بوده است که متعلق به حاج میرزا آقاسی بوده است و چون نام او عباس بوده آنرا عباسیه می گفتند.
سپس علاءالدوله این باغ بزرگ را از دولت خرید و به نام پسرش، محمودخان احتشام السلطنه، محمودیه نامید.



نیاوران
نام قدیم این منطقه گردوی بوده است
و برخی معتقدند در زمان ناصرالدین شاه نام این ده به نیاوران تغییر کرده است
به این ترتیب که نیاوران مرکب از “نیا” (حد، عظمت و قدرت) ؛”ور” (صاحب) و “ان” علامت نسبت است
و در مجموع یعنی کاخ دارای عظمت.



ونک
نام ونک تشکیل شده است از دو حرف" ون" به نام درخت و حرف (ک) که به صورت صفت ظاهر می شود.


یوسف آبادمنطقه یوسف آباد را میرزا یوسف آشتیانی مستوفی الممالک
در شمال غربی دارالخلافه ناصری احداث کرد و به نام خود، یوسف آباد نامید.


پل چوبی
قبل از این که شهر تهران به شکل امروزی خود درآید، دور شهر دروازه هایی بنا شده بود تا دفاع از شهر ممکن باشد.
یکی از این دروازه ها، دروازه شمیران بود با خندق هایی پر از آب در اطرافش که برای عبور از آن، از پلی چوبی استفاده می شد.
امروزه از این دروازه و آن خندق پر از آب اثری نیست، اما این محل همچنان به نام پل چوبی معروف است.


شمیراننظریات مختلفی درباره این نام شمیران وجود دارد.
یکی از مطرح ترین دلایل عنوان شده ترکیب دو کلمه سمی یا شمی به معنای سرد و « ران » به معنای جایگاه است
و در واقع شمیران به معنای جای سرد است. به همین ترتیب نیز تهران به معنای جای گرم است.
همچنین در نظریه دیگری به دلیل وجود قلعه نظامی در این منطقه به آن شمیران می گفتند
و همچنین برخی نیز معتقدند که یکی از نه ولایت ری را شمع ایران می گفتند که بعدها به شمیران تبدیل شده است.


گیشانام گیشا که در ابتدا کیشا بوده است برگرفته از نام دو بنیانگذار این منطقه (کینژاد و شاپوری) می باشد.


منیریه در جنوب ولیعصرمنیریه در زمان قاجار یکی از محله های اعیان نشین تهران بوده و گفته شده نام آن از نام زن کامران میرزا، یکی از صاحب منصبان قاجر، به نام منیر گرفته شده است.

فرق بین آسان و مشکل Difference between easy and difficult

Easy is to dream every night
Difficult is to fight for a dream
خوابیدن در هر شب آسان است
ولی مبارزه با آن مشکل است

Easy is to show victory
Difficult is to assume defeat with dignity
نشان دادن  پیروزی آسان است
قبول کردن شکست مشکل است

Easy is to admire a full moon
Difficult to see the other side
حظ کردن از یک ماه کامل آسان است
ولی دیدن طرف دیگر آن مشکل است

Easy is to stumble with a stone
Difficult is to get up
زمین خوردن با یک سنگ آسان است
ولی بلند شدن مشکل است

Easy is to enjoy life every day
Difficult to give its real value
لذت بردن از زندگی آسان است
ولی ارزش واقعی دادن به آن مشکل است

Easy is to promise something to someone
Difficult is to fulfill that promise
قول دادن بعضی چیز ها به بعضی افراد آسان است
ولی وفای به عهد مشکل است

Easy is to say we love
Difficult is to show it every day
گفتن اینکه ما عاشقیم آسان است
ولی نشان دادن مداوم آن مشکل است

Easy is to criticize others
Difficult is to improve oneself
انتقاد از دیگران آسان است.
ولی خودسازی مشکل است.

Easy is to make mistakes
Difficult is to learn from them
ایراد گیری از دیگران آسان است
عبرت گرفتن از آنها مشکل است

Easy is to weep for a lost love
Difficult is to take care of it so not to lose it
گریه کردن برای یک عشق دیرینه آسان است
ولی تلاش برای از دست نرفتن آن مشکل است

Easy is to think about improving
Difficult is to stop thinking it and put it into action
فکر کردن برای  پیشرفت آسان است
متوقف کردن فکر و رویا و عمل به آن مشکل است

Easy is to think bad of others
Difficult is to give them the benefit of the doubt
فکر بد کردن در مورد دیگران آسان است
رها ساختن آنها از شک و دودلی مشکل است

Easy is to receive
Difficult is to give
دریافت کردن آسان است
اهدا کردن مشکل است

Easy to read this
Difficult to follow
خوندن این متن آسان است
ولی پیگیری آن مشکل است

Easy is keep the friendship with words
Difficult is to keep it with meanings
حفظ دوستی با کلمات آسان است
حفظ آن با مفهوم کلمات مشکل است

دستور ماست مالی کردن را چه کسی صادر کرد؟!

عبارت مثلی "ماستمالی کردن" به عقیده استاد محمد علی جمال زاده در کتاب فرهنگ لغات عامیانه یعنی: "امری که ممکن است موجب مرافعه و نزاع شود لاپوشانی کردن و آن را مورد توجیه و تأویل قرار دادن، رفع و رجوع کردن، سر و ته کاری را بهم آوردن و ظاهر قضایا را به نحوی درست کردن." به گفته علامه دهخدا، از ماستمالی معانی و مفاهیم مداهنه و اغماض و بالاخره ندیده گرفتن مسائلی که موجب خشم یا اختلاف گردد نیز افاده می شود.

اینک شرح قضیه:
قضیه ماستمالی کردن از حوادثی است که درعصر بنیانگذار سلسله پهلوی اتفاق افتاد و شادروان محمد مسعود این حادثه را در یکی از شماره های روزنامه مرد امروز به این صورت نقل کرده است:
«هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیله راه آهن جنوب تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور خط آهن را سفید کنند. در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور می دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بود دیوارها را موقتاً سفید نمایند، و به این منظور متجاوز از یک هزار و دویست ریال از کدخدای ده گرفتند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیه دیوارها را ماستمالی کردند.»

25 مرگ عجیب و باحال در دنیا !!!

آرنولد بنت: داستان نویس انگلیسی(1867،1931) وی برای آنکه ثابت کند آب شهر پاریس از نظر بهداشتی کاملا سالم است، یک لیوان از آن را خورد و در اثر تیفوئید ناشی از آن در گذشت!

آگاتوکلس خودکامه سراکیوز 361، 289 ق.م) در اثر قورت دادن خلال دندان خفه شد.

آلن پینکرتون موسس آژانس کارآگاهی آمریکا 1819، 1884) هنگام نرمش صبحگاهی به زمین خورد و زبانش لای دندان ماند و زخم شد و در اثر قانقاریای ناشی از این زخم درگذشت.

آیزادورا دانکن رقاص آمریکایی 1878، 1927) هنگامی که در اتومبیل بود، شال گردن بلندش به چرخ عقب اتومبیل گیر کرد و گردنش شکست و خفه شد.

اسکندر کبیر پادشاه مقدونی 356 ،323 ق.م) به دنبال دو روز میگساری و عیاشی در اثر تب درگذشت.

الکساندر پادشاه یونان 893،1 1920) یک میمون خانگی گازش گرفت و در اثر عفونت خون در گذشت.

تامس آت وی نمایشنامه نویس انگلیسی 1652، 1685) مرد فقیری بود. به دنبال روزها گرسنگی سرانجام یک گیته به دست آورد و با آن یک دست پیچ گوشت خرید و از شدت ولع همان لقمه دهان پرکن اول گلو گیرش شد و خفه اش کرد!

تامس می مورخ انگلیسی 595،1 1650) بر اثر بلعیدن غذای زیادی، خفه شد.

جان وینسون ماجرا جوی بریتانیا 1557، 1629) وی در 72 سالگی از اسب به زمین افتاد و میخی وارونه بر زمین افتاده بود، در سرش فرو رفت.

جروم ناپلئون بناپارت آخرین بناپارت آمریکایی 1878، 1945) در سنترال پارک نیویورک، پایش به زنجیر سگ زنش گرفت و افتاد و در اثر زخم های حاصله در گذشت.

جورج دوک کلارنس انگلیسی 1449،1478) به دستور برادرش ریچارد سوم در خمره شراب خفه شد.

جیمز داگلاس ارل مورتون 1525،1581) بوسیله دستگاهی شبیه گیوتین که خودش آن را به اسکاتلندیان معرفی کرده بود، سر بریده شد.

رودولفونی یرو ژنرال مکزیکی 1880، 1917) اسبش در شن روان گرفتار شد و سنگینی طلاهایی که به همراه داشت باعث فرو رفتن به درون ماسه شد.

زئوکسیس نقاش یونان قرن پنجم ق.م) به تصویری که از یک ساحره پیر کشیده بود آنقدر خندید که یکی از رگ هایش پاره شد و مرد!

ژراردونرال نویسنده فرانسوی 1808 ،1855) با بند پیشبند، خودرا از تیر چراغ برق خیابان حلق آویز کرد.

فرانسیس بیکن 1561،1626) براثر گرفتاری در یک سرمای ناگهانی گرفتار شد و درگذشت.

فالک فیتز وارن چهارم بارون انگلیسی 1230، 1264) در بازگشت از یک جنگل، اسبش در باتلاق افتاد و فالک که زره پوشیده بود، در درون زره اش خفه شد.

کلادیوس اول امپراتور روم 54 ب م. 10 ق.م) با یک پر آغشته به سم خفه شد.

کنت اریک مگنوس آندرئاس هرس ستنبورگ 1860، 1895) این انگلیسی در اثر خشم ناشی از مستی، با سیخ بخاری به دوستش حمله کرد، اما خودش توی بخاری افتاد و سوخت.

گریگوری یفیموویچ راسپوتین 1871،1916) وزنه ای به بدنش بستند و در رود نوا غرقش کردند.

لایونل جانسن شاعر انگلیسی 1867 ،1902) از روی چهارپایه پشت بار به زمین افتاد و در اثر زخمهای حاصله در گذشت.

لنگی کالیر کلکسیونر آمریکایی 1886،1947) در خانه خود و در تله ای مهلک درگذشت. تله را برای دستگیری دزدان کار گذاشته بود.

مارکوس لیسینیوس کراسوس سیاستمدار رومی 115، 53 ق.م) این رهبر بدنام و صراف رمی به دست سربازان پارتی با ریختن طلای مذاب در حلقش درگذشت.

هنری اول پادشاه انگلیسی 1068،1135) در اثر افراط در خوردن مارماهی دچار ناراحتی روده شد و مرد.

یوسف اشماعیلو کشتی گیر ترک) بر اثر سنگینی طلاهایی که به کمرش بسته بود در دریا غرق شد. چون نتوانست به راحتی شنا کند !

نامه عاشقانه ولتر نویسنده فرانسوی به معشوقه‌اش

ولتر (1778 - 1694) نویسنده و فیلسوف فرانسوی این نامه را در زندان به معشوق خود نوشت. وی در سن نوزده سالگی به عنوان وابسته سیاسی همراه سفیر فرانسه به هلند رفت. در آنجا عاشق المپ دونور، دختر فقیر زنی از طبقه پایین اجتماع شد. نه سفیر و نه مادر المپ با ازدواج آن دو موافق نبودند و برای جدا کدن آنها از یکدیگر، ولتر را به زندان انداختند. مدت کوتاهی بعد، ولتر با بالا رفتن از پنجره زندان موفق به فرار شد.

نامه ولتر به المپ دونور

 
به نام پادشاه مرا در اینجا زندانی کرده اند. می‌توانند جانم را بگیرند ولی عشقم به تو را هرگز. آری عشق زیبای من امشب تو را خواهم دید حتی اگر گردنم را به تیغ جلاد بسپارم. به خاطر خدا دیگر با این حالت غمزده برایم نامه ننویس. باید زنده بمانی و احتیاط کنی. مواظب مادرت که بدترین دشمنت است باش. چه می‌گویم؟ مواظب همه کس باش، به هیچ کس اعتماد نکن، آماده سفر باش. به محض پیدا شدن ماه در آسمان، هتل را به صورت ناشناس ترک می‌کنم. درشکه ای می‌گیرم و چون باد به سمت شونینگن خواهیم رفت. با خودم کاغذ و جوهر می‌آورم. نامه‌هایمان را در آنجا می‌نویسیم.
اگر مرا دوست داری دوباره به خودت قوت قلب بده و تمام نیرو و حضور ذهن خود را به کار بگیر. مواظب باش مادرت متوجه نشود. همه عکس ها را با خودت بیاور و مطمئن باش که ترس از بدترین شکنجه‌ها هم مانع خدمتگذاری من به تو نمی‌شود. نه، هیچ چیز قادر نیست مرا از تو جدا سازد. عشق ما عشقی پاک است و تا عمر داریم دوام خواهد داشت. بدرود، حاضرم به خاطر تو هر کاری انجام دهم. لیاقت تو بیش از اینهاست. خداحافظ دلبند عزیزم.
آرو (ولتر)
لاهه 1713

10 نکته خارق‌العاده در مورد مایکل جکسون

مایکل جکسون و بابلز

در سال 1985 یک شامپانزه سه ساله به نام بابلز توسط مایکل جکسون از یک مرکز تحقیقاتی سرطانی تگزاس آزاد شد. از آن زمان تا بحال بابلز تبدیل به بهترین دوست و همراه دائمی ‌مایکل شد و همه جا با او ظاهر شد. او حتی شبیه مایکل لباس می‌پوشید و در تور آلبوم Bad با مایکل همراه بود. بابلز الان در یک محوطه امن مخصوص حیوانات اقامت دارد؛ چرا که اگر برای بازی کردن با مردم بیرون بیاید زیاد در امان نخواهد بود. جکسون همیشه با بچه‌هایش برای تماشای حیوانات اهلی و خانگی می‌رفت و این شامپانزه وقتی که مایکل در اطرافش بود رفتارهای بامزه و بچه گانه در می‌آورد!!

۹ مورد دیگر در ادامه مطلب

ادامه مطلب ...

نخستین سرود ملی ایران

نخستین سرود ملی ایران مربوط به دوره قاجار است که موسیقی آن توسط موسیو لومر، موسیقیدان نظامی فرانسوی اعزامی به ایران در دوره قاجار، تصنیف شده است. این سرود در اصل برای پیانو نوشته شده و یک بار به هنگام ورود مظفرالدین شاه قاجار و در حضور وی در پاریس اجرا گردید. اجرای آن توسط ارکستر ملل نخستین اجرای رسمی و ارکسترال آن است که به پیشنهاد رهبر کنونی ارکستر ترانه‌ای برای آن توسط بیژن ترقی سروده شد و به همراه خواننده اجرا گردید.
 
شعر آن چنین بود:

نام جاوید ای وطن صبح امید ای وطن

چهره کن در آسمان همچو مهر جاودان

وطن ای هستی من شور و سرمستی من

چهره کن در آسمان همچو مهر جاودان

بشنو سوز سخنم که هم آواز تو منم

همه ی جان و تنم وطنم وطنم وطنم وطنم

بشنو سوز سخنم که نواگر این چمنم

همه ی جان و تنم وطنم وطنم وطنم وطنم

همه با یک نام و نشان به تفاوت هر رنگ و زبان

همه شاد و خوش و نغمه زنان ز صلابت ایران جوان

ز صلابت ایران جوان ز صلابت ایران جوان

دانشگاه استنفورد

خانمی با لباس کتان راه راه به همراه شوهرش با کت وشلوار نخ نما شده خانه دوز ، در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند .
منشی فورا متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالا شایسته حضور در کمبریج هم نیستند مرد به آرامی گفت : « مایل هستیم رییس راببینیم .» منشی با بی حوصلگی گفت :« ایشان تمام روز گرفتارند.» خانم جواب داد : « ما منتظر خواهیم شد. » اما این طور نشد. منشی به تنگ آمد و سرانجام تصمیم گرفت مزاحم رییس شود ، هرچند که این کار نامطبوعی بود که همواره از آن اکراه داشت. وی به رییس گفت :« شاید اگرچند دقیقه ای آنان راببینید، بروند .
رییس با اوقات تلخی آهی کشید و سرتکان داد. معلوم بود شخصی با اهمیت او وقت بودن با آنها را نداشت. به علاوه از اینکه لباسی کتان و راه راه وکت وشلواری خانه دوز دفترش را به هم بریزد،خوشش نمی آمد. رییس با قیافه ای عبوس و با وقار سلانه سلانه به سوی آن دو رفت خانم به او گفت : «ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارددرس خواند. وی از اینجا راضی بود اماحدود یک سال پیش در حادثه ای کشته شد. شوهرم و من دوست داریم ؛ بنایی به یادبود او دردانشگاه بنا کنیم. رییس تحت تاثیر قرار نگرفته بود ... ا و یکه خورده بود. با غیظ گفت خانم محترم ما نمی توانیم برای هرکسی که به هاروارد می آید و می میرد ، بنایی برپا کنیم. اگر این کار رابکنیم ، اینجا مثل قبرستان می شود خانم به سرعت توضیح داد :« آه ، نه. نمی خواهیم مجسمه بسازیم فکر کردیم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهیم .»
رییس لباس های آن دو را برانداز کرد و گفت : « یک ساختمان ! می دانید هزینه ی یک ساختمان چقدر است ؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت ونیم میلیون دلار است خانم یک لحظه سکوت کرد. رییس خشنود بود. شاید حالا می توانست ازشرشان خلاص شود .
زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت : « آیا هزینه راه اندازی دانشگاه همین قدر است ؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نیندازیم ؟» شوهرش سر تکان داد. قیافه رییس دستخوش سر درگمی و حیرت بود.
آقا و خانم" لیلاند استفورد" بلند شدند و راهی پالوآلتو در ایالت کالیفرنیا شدند ، یعنی جایی که دانشگاهی ساختند که نام آنها رابرخود دارد .
دانشگاه استنفورد ، یادبود پسری که هاروارد به او اهمیت نداد.

ادعای شگفت انگیز/ناسا زمین را جابجا می‌کند!

حرکت دادن زمین به نقطه ای خنک تر از منظومه خورشیدی. تنها ابزاری که برای انجام این انتقال نیاز خواهد بود چند ستاره دنباله دار در نزدیکی زمین است و پس از آن سیاره زمین در منطقه ای ایمن و خنکتر از منظومه خورشیدی قرار خواهد گرفت.
مهر: گروهی از دانشمندان سازمان فضایی آمریکا با ارائه برنامه ای شگفت انگیز اعلام کردند به منظور نجات زمین از گرمای جهانی و افزایش طول عمر آن می توان این سیاره را به مداری دورتر انتقال داد.
———————————————————-
دانشمندان به منظور جلوگیری از افزایش حرارت زمین شیوه ای غیر طبیعی را کشف کرده اند: حرکت دادن زمین به نقطه ای خنک تر از منظومه خورشیدی. تنها ابزاری که برای انجام این انتقال نیاز خواهد بود چند ستاره دنباله دار در نزدیکی زمین است و پس از آن سیاره زمین در منطقه ای ایمن و خنکتر از منظومه خورشیدی قرار خواهد گرفت.

ایده حرکت دادن زمین به منظور بهبود دادن موقعیت بین سیاره ای زاییده افکار گروهی از دانشمندان ناسا و اخترشناسان آمریکایی است که معتقدند با انجام چنین کاری می توان 6 بیلیون سال دیگر به عمر مفید زمین افزود.

گرگ لاگلاین از مرکز تحقیقاتی امز در این باره معتقد است تغییر مدار زمین نیازمند فناوریهای دور از ذهنی نیست، برای انجام چنین کاری می توان از شیوه ای که اکنون برای منحرف کردن شهاب سنگها و ستاره های دنباله دار استفاده می شوند کمک گرفت.

برنامه ای که توسط این محققان ارائه شده است هدایت کردن یک شهابسنگ یا ستاره دنباله دار است به شکلی که از نزدیک ترین فاصله ممکن از زمین عبور کند در این صورت بخشی از نیروی گرانشی آن به زمین منتقل شده و در نتیجه سرعت مداری زمین افزایش پیدا خواهد کرد. به این شکل سیاره زمین به مداری بالاتر از موقعیت کنونی خود و در فاصله ای بیشتر از خورشید قرار خواهد گرفت.

به گفته دانشمندان ناسا چنین راه حلی در کوتاه مدت می تواند برای جلوگیری از بحران گرمای جهانی بسیار موثر باشد. برای هدایت اجرام کیهانی باید از راکتی شیمیایی استفاده کرده و در زمان مناسب به شهاب سنگ یا ستاره دنباله داری ضربه زد.

بر اساس گزارش گاردین، با این حال برای انجام چنین برنامه ای محاسبات بسیار دقیقی لازم است زیرا یک اشتباه بسیار کوچک می تواند منجر به برخورد جرم کیهانی هدایت شده با زمین شود که بر اساس تخمینها، برخورد جرمی با قطر 100 کیلومتر با زمین با سرعتی در مقیاس سرعتهای کیهانی می تواند زمین را از حیات تهی کند

انواع آکورد و فرمول ساخت آکوردها

آکورد شناسی

1- دو صدایی که دو نت در بر دارد

2- سه صدایی که سه نت در بردارد

3- چهار صدایی که چهار نت در بر دارد

4- پنج تایی که چهار نت در بر دارد

تمامی نتها به صورت همزمان نواخته میشوند

در میان آکوردها، آکوردهای سه تایی کاربرد بیشتری دارنداین آکوردها از سه نت تشکیل شده اند که با فواصل معین نواخته میشوند.این آکوردها انواع مختلف دارند

1- ماژور (شاد) یا( بزرگ)

2- مینور (کوچک) یا(غمگین)

3- کاسته (diminshed)

4- افزوده (augment)

5- 4 sus

6- 2 sus

در هر تنالیته آکورد اصلی سه اصل وجود دارد : تونیک، دومینانت،ساب دومینانت

آکورد تونیک:روی اولین نت هر گام ساخته میشود که به همان نام خوانده میشود

ساب دومینانت:روی نت درجه چهارم گام ساخته میشود مثلاً در دوماژور روی نت فا ساخته میشود

دومینانت: روی درجه پنجم ساخته میشود اگر آکوردی خارج از سیستم نواخته شود به آن آکورد اتفاقی گویند که تاثیر موقتی دارد

مقایسه آکوردها در یک گام: میتوان تصور کرد که آکورد تونیک صاحب گام و آکورد اصلی است دومین آکورد مهم دومینانت است که حکم مدیر داردو بعد ساب دومینانت که نقش معاون مدیر را دارد.

هر آهنگی با آکورد تونیک شروع میشود و خاتمه مییابد آکورد دومینانت بر تمام گام تسلط دارد .آکورد ساب دومینانت کمک کننده آکورد اصلی است

آکوردهای چهار صدایی :

اگر1 پرده به آخرین نت آکوردمان اضافه کنیم آکورد شش به دست میآید.

اگر 1.5 به آخرین نت آکوردمان ضافه کنیم آکورد هفت به دست میاید

اگر نتی در فاصله یک پرده به اولین نت آکوردمان اضافه کنیم آکورد نهم به دست میاید

آکوردهای sus :

این آکورد ها از نتهای گام ماژور ساخته میگردد به این در ترتیب که در آکوردهای sus2به جای نت دوم آکورد نت دوم گام گذاشته میشود.ودر آکورد sus4 به جای نت دوم آکورد نت چهارم گام گذاشته میشود .

آکوردهای افزوده(add) :

این آکوردها بسیار شبیه آکوردهای sus هستند با این تفاوت که در قبال نت اضافه شده هیچ نتی از آکورد کسر نمیگردد در آکوردهای add2 نت دوم گام به آکورد اضافه میگردد و در آکوردهای add4 نت چهارم گام.

آکوردهای معکوس (slash) :

چنانچه اولین نت یک آکورد را آخر آکورد بگذاریم به این آکورد، آکورد معکوس اول گفته میشود.چنانچه در ادامه نت دوم آکورد را هم آخر آکورد بگذاریم ، آکورد معکوس دوم ساخته میگردد. مثلاً آکورد Am از سه نت A_C_E تشکیل شده که معکوس اول آن به صورت C_A_E ساخته شده و به صورت Am/C نوشته میشود. معکوس دوم آن به صورت E_A_C ساخته شده و به صورت Am/E نوشته میشود.

آکوردهای هفت(seven) :

این آکوردها از اضافه کردن نتی در فاصله سوم کوچک به آخرین نت آکورد ماژور یا مینور حاصل میگردند.

آکوردهای شش(six) :

این آکوردها از اضافه کردن نتی در فاصله یک پرده ای (دوم درست) به آخرین نت آکورد حاصل میگردند.

آکوردهای نهم (ninth) :

این آکورد از اضافه کردن نتی در فاصله یک پرده به اولین نت آکوردمان حاصل میگردند.

آکوردهای سه صدایی مینور و ماژور:

1- نت پایه : اولین نت هرآکورد که نام آکورد از آن گرفته میشود

2- فاصله سوم بزرگ : فاصله برابر با دو پرده

3- فاصله سوم کوچک : برابر با یک و نیم پرده

فرمول ساخت آکوردهای ماژور:

نت پایه (نت اول) به فاصله دو پرده یا یک فاصله سوم بزرگ از نت دوم و نت دوم یک فاصله سوم کوچک برابر با یک و نیم پرده از نت سوم به دست میآید یعنی بین نت اول و دوم دو پرده فاصله است بین نت دوم و سوم یک و نیم پرده .

فرمول ساخت آکوردهای مینور:

برای اینکه نشان بدهیم آکورد مینور است جلوی آن یک m کوچک میگذاریم .

قاعده آکوردهای مینور دقیقاً بر عکس آکوردهای ماژور است یعنی بین نت اول تا دوم یک و نیم پرده و دوم تا سوم دو پرده است به طور مثال در آکورد لا مینور به صورت زیر است :

لا...1.5 پرده...دو ...2پرده ...می